استان ها

پارمنیدس و تفکر – خبرگزاری آنا

فلسفه برای کودک ۲۶؛

پارمنیدس و تفکر

پارمنیدس فکر می‌کرد که شما فقط می‌توانید به چیزهای فکر کنید که وجود دارند. تصور کنید که افکار شما مانند اسباب‌بازی‌های کوچکی باشند که می‌توانید با آنها در ذهن خود بازی کنید!

خبرگزاری علم و فناوری آنا، آزاده پورحسینی؛ پارمنیدس، فیلسوف یونان باستان، ایده جالبی در مورد تفکر داشت. او معتقد بود که افکار ما واقعی هستند و به عنوان چیزی واقعی در ذهن ما وجود دارند! تصور کنید که افکار شما مانند اسباب‌بازی‌های کوچکی باشند که می‌توانید با آنها در ذهن خود بازی کنید!

پارمنیدس فکر می‌کرد که شما فقط می‌توانید به چیزهای فکر کنید که وجود دارند.

او گفت :«اگر می‌توانی به چیزی فکر کنی، یعنی آن چیز باید به نحوی وجود داشته باشد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیشتر بخوانید

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 بنابراین وقتی به آبنبات چوبی غول پیکر رنگین کمانی فکر کنید. یعنی به عنوان یک فکر در ذهن شما وجود دارد، حتی اگر در زندگی واقعی وجود نداشته باشد.

پارمنیدس معتقد بود که افکار ما مانند پنجره‌هایی رو به دنیای واقعی اطراف ماست. بنابراین وقتی به سگ خانگی خود یا سرزمین افسانه ای جادویی فکر کنید، انگار از پنجره جادویی در ذهنتان نگاه کرده‌اید.

به عبارت ساده، پارمنیدس فکر می‌کرد که هر چیزی که به آن فکر می‌کنیم به نوعی واقعی است، چه در ذهن ما و چه در دنیای اطراف. بنابراین دفعه بعد که اژدها را تصور می‌کنید یا رویای ابرقهرمان بودن را در سر می‌پرورانید، به یاد داشته باشید که افکار شما مانند گنجینه‌های خاصی هستند که نشان می‌دهد تخیل شما چقدر می‌تواند شگفت انگیز باشد!

بعد از خواندن این مطالب ،آیا می‌توان به «هیچی» فکر کرد؟

پارمنیدس درباره  فکر کردن به «هیچی»  نظراتی دارد.

بچه! اجازه دهید چیزی را که پارمنیدس در مورد فکر کردن به «هیچی» می‌گفت، به روشی ساده برای شما توضیح دهم.

 پارمنیدس در مورد آنچه هست و نیست بسیار فکر می‌کرد. او به چیزی به نام «هستی» اعتقاد داشت . چیزهایی که واقعاً هستند.

پارمنیدس می‌گفت :«فکر کردن به “هیچی” سخت است. زیرا اگر به چیزی فکر کنید، آن چیزی در ذهن شما وجود دارد.»

اما اگر سعی کنید به چیزی فکر نکنید، در نهایت به “هیچ” فکر می‌کنید، که خودش تبدیل به چیزی در افکار شما می‌شود! مثل این است که با افکارتان یک بازی مخفی انجام دهید.

بنابراین پارمنیدس این فرضیه را مطرح کرد که شاید هیچی یا «نیستی» چیزی باشد که ذهن ما واقعاً نمی تواند درباره آن فکر کند.

این موضوع مثل این است که بکوشیم رنگی را تصور کنیم که در هیچ رنگین کمانی نیست یا مکانی که در هیچ نقشه ای وجود ندارد. ذهن ما در فکر کردن به چیزهایی که وجود دارد خوب است، اما در مورد هیچی واقعی نه.

هر زمان که سعی می‌کنیم به هیچ چیز فکر نکنیم، ذهن ما در نهایت چیزی را به وجود می‌آورد. حتی اگر این فقط مفهوم «هیچ» باشد.

بنابراین، پارمنیدس معتقد بود که فکر کردن به هیچ چیز واقعی مانند تعقیب بادبادکی است که مدام دور می‌شود. درک این ایده کمی دشوار است.

پارمنیدس و تفکر

ایستگاه فکر

1-آیا صفر همان هیچ است؟

2-اگر صفر و هیچ یکی نیستند. تفاوت این دو را از کجا متوجه می‌شوید؟

 

داستان کوتاه

روزی روزگاری کودکی کنجکاو به نام گئوماتا بود. او عاشق خواندن کتاب‌های ماجراجویی بود و آرزوی کاوش در سرزمین‌های دور را داشت.

 گئوماتا ساعت‌ها مشغول کشیدن نقاشی‌های رنگارنگ و خلق دنیایی از تخیلات خود می‌شد. او یک روز آفتابی تصمیم گرفت که یک قلعه مخفی در حیاط خلوت خانه‌شان بسازد، مکانی برای اینکه بتواند بازی کند و در سکوت فکر بکند.

او با ابرویی درهم، اغلب سؤالات عمیقی درباره زندگی می‌پرسید و پدر و مادرش همیشه از سوالات  او شگفت زده می‌شدند. جادو و موجودات افسانه ای او را مجذوب خود می‌کرد و خلاقیت و شگفتی بی پایانش را برمی‌انگیخت. او مشتاق ماجراجویی‌های فراتر از شهر کوچکش بود و مشتاق بود که به ماموریت‌های هیجان‌انگیز بپردازد.

 گئوماتا هر شب قبل از اینکه به خواب برود ، دنیایی پر از احتمالات و رویاهای بی پایان را تصور می‌کرد که منتظر آشکار شدن بودند.

 بنابراین، با قلب معصوم و تخیل بی حد خود، هر روز را با امید و شگفتی در آغوش می‌کشید و آماده برای غلبه بر هر چالشی که بر سر راهش قرار می‌گرفت می‌شد.

او خوب می‌دانست که درست فکر کردن می‌تواند به او برای بهتر انجام دادن کارها کمک کند.