چه کسی قرار است برای معین در ایران کنسرت بگذارد؟

کنسرت

اصلا مهم نبود که دولت عدالت گستر به جای آن چهل و پنج هزار تومان چند درصد به قیمت های انرژی افزوده بود،حتی این هم مهم نبود که چهل و پنج هزار تومان در آن روزگار قیمت چهل و پنج عدد نان سنگک می شد،فقط مهم این بود که دولت برای نخستین بار دارد به مردم پول می دهد.کاری که هیچ دولتی تا آن روزگار انجام نداده بود.هرچه دولت ها ناتوان تر باشند به این امور نمایشی محتاج ترند.فی المثل حالا که مهاجرت از ایران به شکل فاجعه آمیزی دارد افزایش پیدا می کند و روزنامه رسالت از انگیزه مهاجرت در دانش آموزان دبستانی گزارش می دهد باید نمایشی ترتیب داد تا به دیگران بگویند نه تنها مهاجرتی در کار نیست بلکه خیل عظیمی از هم وطنانمان سودای بازگشت به ایران را در سر دارند.گواهی می خواهید؟چه گواهی بالاتر از این که خواننده محبوب بسیاری از ایرانیان جناب نصرالله معین که به معین معروف است قرار است به ایران برگردد و نه تنها قرار است برگردد بلکه ممکن است شرایط کنسرت گذاشتن برای ایشان نیز فراهم شود.

این که اصلا چه کسی نخستین بار چنین موضوعی را طرح کرده اصلا مهم نیست.این که معین واقعا می خواهد برگردد و یا این که این حرف ساخته و پرداخته خبرنگاران همسو با دولت است بازهم مهم نیست.مهم این است که دولت فعلا به این پروپاگاندا به شدت محتاج است.پیشاپیش هم همه می دانند که نه معین برمی گردد و نه اگر هم برگردد امکان اجرای برنامه خواهد داشت،اما با این حال دولت به این حرف ها نیاز دارد.و مگر خدا بیامرز حبیب توانست در مملکت خودش برنامه اجرا کند؟نه! اما همین موضوع آمدن آن خدا بیامرز و مصاحبه های گاه و بی گاهش و دیده شدنش در بعضی از برنامه های رسمی و غیر رسمی باعث شد تا مدتی سرِ خلایق گرم باشد.بعدها هم می شود گفت ما که آوردیمش اما نگذاشتند.الحمدلله آن قدر نیروی خودسر و بی سر و باسر در این مملکت وجود دارد که هرچیزی را می توان به گردن آن ها انداخت و از خود رفع مسئولیت نمود.مهم این است که فعلا دولت انقلابی بیش از هر وقت دیگری نیاز دارد تا برای چندصباحی هم که شده سرپوش بگذارد بر اوضاع وخیم وضع موجود.من و شما می دانیم بسیاری از هنرمندان در همین آب و خاک برای گرفتن مجوز انتشار کتاب و برپایی کنسرت و ساخت فیلم و اجرای تئاتر به هزار جور مصیبت می افتند اما دستگاه تبلیغاتی از بازگشت معین و احتمال اجرای کنسرت او خبر می دهد.حتی یک لحظه هم در خیال تصور کنید چنین اتفاقی رخ دهد آن وقت اصلا کسی جرئت دارد بگوید این دولت برای هنرمندان مانع تراشی می کند؟وصف العیش نصف العیش.فعلا آن قدر اوضاع وخیم است که می توان به همین فکر و خیال ها هم دلخوش بود تا چند صباح دیگر هم خدا بزرگ است.نمایشی دیگر و روز از نو و روزی از نو.

اوضاع سینماها و نحوه اکران و وضعیت فروش فیلم ها فاجعه آمیز است اما دولت سعی می کند با استناد به فروش بالای چند فیلم به شدت نازل و فاقد هرگونه ارزشی بگوید در هیچ روزگاری سینماها تا به این اندازه رونق نداشته اند.در ظاهر هم راست می گویند اما همه آنچه را که باید بگویند نمی گویند.فکر نکنید اوضاع فقط در زمینه فرهنگ از این قرار است.در ورزش هم اوضاع همین است.در اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی هم.اصرار بر ساخت یک ورزشگاه بزرگ فقط و فقط سرپوشی است برای ناکارآمدی در حفظ و حراست از ورزشگاه های موجود.چرا کسی به همین ورزشگاه آزادی که هر روز یک جایش خراب می شود و حیثیت ورزش کشور را بر باد می دهد توجهی نمی کند؟چرا از ورزشگاه امام رضا(ع)به درستی استفاده نمی شود؟ورزشکاران ملی ما در کشتی و دو و میدانی و دیگر رشته ها باید به دستفروشی روی بیاورند اما برای نمایش و پُز دادن، به فوتبالیست های همیشه بازنده حواله واردات خودروهای میلیاردی داده می شود.آن هم در دولت محرومان؟بله.دولت هرچه ناکارآمدتر نمایش کارآمدی اش بیشتر.هرکدام از شما می توانید یکی دوجین از این مثال ها بیاورید در اثبات آنچه گفته شد.فکر می کنید دولتمردان محترم این چیزها را نمی دانند؟احتمالا بهتر از من و شما می دانند اما چه می توانند کرد؟

زان پیش که دست و پا فروبندد مرگ

آخر کم از آن که دست و پایی بزنی؟